(شان) شوهر (آنا) هنگام دویدن در پارک مرکزی سکته می کند و می میرد. بعد از گذشت ده سال، در یک مهمانی خانوادگی ناگهان سرو کله ی پسرکی ده ساله پیدا می شود که ادعا می کند شان است، همان شوهر آنا که ده سال پیش درگذشته بود…

فیلم در مورد زنی است که احساس می کند پسر 9 ساله اش را گم کرده است، در حالی که تمام اطرافیان حتی شوهرش وجود فرزند او را انکار می کنند و بر این باورند که او این بچه را در خیالات خود ساخته است…

جنا رینک جنیفر گارنر دختر 13 ساله ای است که آرزو داردبزرگ شود وحاضر است هرکاری برای رسیدن به این آرزو کند ناگهان یک روز صبح از خواب بلند میشود و می بیند بزرگ شده وبه 30 سالگی رفته است وحالا باید با دنیای متفاوتی که آرزویش را داشته روبه رو شود و...

"تام وارشاو" هنرمندی آمریکایی است که در پاریس زندگی می کند . او واقعیت هویتی خود را کشف کرده و به خانه خود باز می گردد تا با دوستان و خانواده خود آشتی کند...

اوایل دهه ی 1950، اوج دوره ی قدرت کمیته ی بررسی فعالیت های ضد امریکایی «سناتور مکارتی». استاد تاریخ هنر، «کاترین واتسن» (رابرتس) از کالیفرنیا به دانشکده ی ولزلی در نیوانگلند می رود. اما خیلی زود متوجه می شود که برخلاف انتظارش، آن بنیاد دانشگاهی معتبر در محافظه کاری غوطه ور است و یک انگشتر نامزدی به انگشت دختری جوان، بیش از تحصیل و آموزش درست و کامل، اهمیت دارد ...

«پیتر پارکر» (مگوایر)، نوجوان یتیم و تک رو و باهوشی است که عنکبوتی او را نیش می زند و حس ها و چابکی و قدرت فیزیکی «پیتر» یک شبه، ابعادی ابر انسانی پیدا می کند...

"وینسنت لامارسا"، که پدرش در دهه 1950 به جرم ربودن یک کودک اعدام شده، بزرگ شده و به عنوان افسر پلیس مشغول بکار می شود اما مدت کمی بعد متوجه می شود پسرش یک قاتل است...

نیویورک، داستان یک وکیل و مرد تاجر هست که در یک روز صانحه ی تصادف اتوموبیل برایشان پیش می آید و کم کم این مسئله جدی می شود تا اینکه...

ماجرا های واقعی زندگی "فرانک آباگنیل جونیر" (دی کاپریو) که خود را به عنوان خلبان، دکتر یا یک وکیل جا می زند و پیش از آنکه نوزده ساله شود، میلیونها دلار کلاه برداری می کند...

(کریستوفر مارشال) مردی است با تربیت اشرافی که خیال دارد سناتور شود. او یک روز در هتل با (ماریزا ونچورا) ، خدمتکاری که لباس زن ثروتمندی را به تن کرده، روبه رو می شود و به او دل می بازد. در حالی که «ماریزا» همان زنی نیست که «کریستوفر» تصور می کند...